با فلک دوش به خلوت گله ای می کردم


که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست

این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست


وین همه لطف تو با بی هنر و نادان چیست

فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن


با منت بیهده این مشغله و افغان چیست

شکر کن شکر که در معرض فضلی که تراست


گنج قارون چه بود مملکت خاقان چیست